خانه ی جدید

با سلام خدمت شما دوست گرامی
از شما دعوت به عمل می آورم که در ایستگاه به ما کمک کنید و عضو گروهی که ما سعی در تشکیل آن داریم شوید

اکنون توضیحاتی راجع به گروهی که قرار است تشکیل شود ارائه خواهم کرد

این گروه در بخش های مختلف فعالیت خواهد کرد نظیر بخش :علمی-ورزشی-وب و ابزار وب - فن آوری اطلاعات - هنر (شعر -موسیقی-نقاشی-شعر طنزو...)-عرفان- داستان-و..
برای هر کدام از این موضوعات نیاز به چند نویسنده ی مجرب است که همیشه و یا در بسیاری از ساعات روز و حداقل هفته ای دوبار به اینترنت دسترسی دارند

مطالبی که نویسندگان ارسال میکنند بخصوص در بخش های -فن آوری اطلاعات-ورزشی و علمی ترجیحا باید به روز باشد تا برای مخاطب جالب باشد
توجه داشته باشید که کلیه مطالبی که پست خواهید کرد با نام شما درج خواهد شد و نام شما جزو نویسندگان ایستگاه خواهد بود

لزم به ذکر است انگیزه ی اینجانب از پدید آوردن ایستگاه ایجاد فضایی برای استفاده تمامی سلیقه هاست بنابر این از شما دوست عزیز خواهشمندم اگر شخصا علاقه یا زمان برای کمک به ما ندارید در صورت آشنایی با افرادی مه می توانند به ما کمک کنند آنها را به ما معرفی کنید


برای ارتباط با ما و اعلام آمادگی به آدرس زیر ایمیل بزنید

persiato@gmail.com

ویا به این آدرس مراجعه کرده و در صفحه ی تماس با ما برای ما پیغام بگذارید

www.istgah.blog.com

حکایتی از حضرت عیسی (ع)





مردی بود بسیار متمكن و پولدار روزی به كارگرانی برای كار در باغش نیاز داشت . بنابراین پیشكارش را به میدان شهر فرستاد تا كارگرانی را برای كار اجیر كند .
پیشكار رفت و همه ی كارگران موجود در میدان شهر را اجیر كرد و آورد و آن ها در باغ به كار مشغول شدند . كارگرانی كه آن روز در میدان نبودند ، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند .
روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع كارگران اضافه شدند . گر چه این كارگران تازه ، غروب بود كه رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام كرد . شبانگاه ، هنگامی كه خورشید فرو نشسته بود ، او همه ی كارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یكسان داد . بدیهی است آنانی كه از صبح به كار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند :
این بی انصافی است . چه می كنید ، آقا ؟ ما از صبح كار كرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست كه كار كرده اند . بعضی ها هم كه چند دقیقه پیش
به ما ملحق شدند . آن ها كه اصلاً كاری نكرده اند .
مرد ثروتمند خندید و گفت : به دیگران كاری نداشته باشید . آیا آنچه كه به خود شما داده ام كم بوده است ؟
كارگران یكصدا گفتند : نه ، آنچه كه شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است . با وجود این ، انصاف نیست كه اینانی كه دیر رسیدند و كاری نكردند ، همان دستمزدی را بگیرند كه ما گرفته ایم .
مرد دارا گفت : من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم . من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من كم نمیشود . من از استغنای خویش می بخشم .
شما نگران این موضوع نباشید . شما بیش از توقعتان مزد گرفته اید پس مقایسه نكنید . من در ازای كارشان نیست كه به آنها دستمزد می دهم ، بلكه می دهم چون برای دادن و بخشیدن بسیار دارم . من از سر بی نیازی ست كه می بخشم .
مسیح گفت : بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می كوشند . بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند . بعضی ها هم وقتی كار تمام شده است ، پیدایشان می شود . اما همه به یكسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند .
شما نمیدانید كه خدا استحقاق بنده را نمی نگرد ، بلكه دارائی خویش را می نگرد . او به غنای خود نگاه می كند ، نه به كار ما . از غنای ذات الهی ، جز بهشت نمی شكفد .
باید هم اینگونه باشد . بهشت ، ظهور بی نیازی و غنای خداوند است . دوزخ را همین خشكه مقدس ها و تنگ نظرها برپا داشته اند . زیرا اینان آنقدر بخیل و حسودند كه نمیتوانند جز خود را مشمول لطف الهی ببینند .

فریدون فرحزاد

Shia Upload

نامه ای به یک فاحشه !
______
راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است !
مگر هردو از یک تن نیست؟
بفروش ! تنت را حراج کن…
من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.
(( فریدون فرخزاد ))

دوازده آیه از تورات





حضرت علی بن ابی طالب امیرالمومنین (ع) فرمود:
من از تورات دوازده آیه را انتخاب و به زبان عربی ترجمه کرده ام و هر روز سه بار به آن می نگرم.


آیه نخست:
ای فرزند آدم! تا آن هنگام که تحت قدرت و سلطنت من هستی از شکوه هیچکس پروا مکن و بدان که قدرت و سلطنت من بر تو همیشگی و جاودان است.

آیه دوم:
ای فرزند آدم! تا آنگاه که خزینه روزی من پر است، تو نگران تمام شدن و نرسیدن روزیت مباش و بدان که خزائن من پیوسته پر خواهد ماند.

آیه سوم:
ای فرزند آدم! تا زمانی که مرا خواهی یافت به غیر از من به کسی دل مبند و بدان که هر وقت مرا جویا شوی نیکوکار و نزدیک بخود خواهی یافت.

آیه چهارم:
ای فرزند آدم! سوگند به حق خودم که من تو را دوست دارم، پس به حقی که بر تو دارم سوگندت می دهم تو نیز مرا دوست بداری.

آیه پنجم:
ای فرزند آدم! تا زمانی که هنوز از صراط نگذشته ای از خشم من ایمن مباش.

آیه ششم:
ای فرزند آدم! همه چیز را به خاطر تو آفریدم و تو را به خاطر عبادت خود، پس مبادا که در راه رسیدن به آنچه برای تو آفریده ام از آنچه تو را برای آن آفریدم درگذری.

آیه هفتم:
ای فرزند آدم! تو را از خاک و پس از آن از نطفه و علقه و مضغه ساختم و آفرینش تو برایم دشواری نداشت اینک می پنداری که رساندن قرص نانی به تو مرا به رنج و مشقت می افکند؟

آیه هشتم:
ای فرزند آدم! تو به خاطر خودت بر من آشفته می شوی اما آیا هرگز به خاطر من بر خودت خشمگین و
آشفته شده ایی؟

آیه نهم:
ای فرزند آدم! همانگونه که روزی تو بر من واجب است من نیز بر تو فرایضی دارم لیکن اگرچه تو در انجام فرایض من سرپیچی کنی من از روزی رساندن به تو خودداری نخواهم نمود.

آیه دهم:
ای فرزند آدم! هر کس تو را برای خودش می خواهد، اما من تو را به خاطر خودت می خواهم پس از من گریزان مباش.

آیه یازدهم:
ای فرزند آدم، اگر به آنچه روزیت کردم راضی و خشنود باشی جان و تن خویش را در آسایش و راحتی نهاده ای و انسانی شایسته و ستودنی گشته ای؛ لیکن اگر به قسمت من رضا ندهی چنان دنیا را بر تو مسلط سازم که چنان حیوان وحشی صحرا گردی،حیران و سرگردان شوی. به هر حال به بیش از آنچه روزیت کرده ام دست نخواهی یافت و انسانی ناپسند و ناستودنی خواهی شد.

آیه دوازدهم:
ای فرزند آدم! هرگاه در برابر من به بندگی ایستادی چنان باش که بنده ای خاکسار در برابر پادشاهی شکوهمند ایستاده آنگونه که گویا مرا می بینی و اگر تو مرا نمی بینی من تو را می بینم.

LinkWithin

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...