
- با مخاطبهای آشنا - خود سازی انقلابی - ابوذر - ما و اقبال - تحلیلی از مناسك حج - شیعه - نیایش - تشیع علوی و تشیع صفوی - تاریخ تمدن (جلد۱-۲) - هبوط در كویر - حسین وارث آدم - چه باید كرد ؟ - زن - مذهب، علیه مذهب - جهانبینی و ایدئولوژی - انسان - انسان بی خود - علی - روش شناخت اسلام - میعاد با ابراهیم - اسلام شناسی - ویژگیهای قرون جدید - هنر - گفتگوهای تنهایی - نامهها - آثار گوناگون (دو بخش) - بازگشت به خویش، بازگشت به كدام خویش - باز شناسی هویت ایرانی ـ اسلامی - جهت گیریهای طبقاتی در اسلام - درسهای حسینیه ارشاد (۳جلد)
سخن آخر
ای نسل اسیر وطنم،
تو میدانی كه من هرگز به خود نیندیشیدم، تو میدانی و همه میدانند كه من حیاتم، هوایم، همه خواستههایم به خاطر تو و سرنوشت تو و آزادی تو بوده است. تو میدانی و همه میدانند كه هرگز به خاطر سود خود گامی برنداشتهام، از ترس خلافت تشیعم را از یاد نبردهام. تو میدانی و همه میدانند كه نه ترسویم نه سودجو! تو میدانی و همه میدانند كه من سراپایم مملو از عشق به تو و آزادی تو و سلامت تو بوده است، و هست و خواهد بود. تو میدانی و همه میدانند كه دلم غرق دوست داشتن تو و ایمان داشتن تو است. تو میدانی و همه میدانند كه من خودم را فدای تو كرده ام و فدای تو میكنم كه ایمانم تویی و عشقم تویی و امیدم تویی و معنی حیاتم تویی و جز تو زندگی برایم رنگ و بویی ندارد. طمعی ندارد. تو میدانی و همه میدانند كه شكنجه دیدن به خاطر تو، زندان كشیدن برای تو و رنج كشیدن به پای تو تنها لذت بزرگ من است. از شادی تو است كه من در دل میخندم. از امید رهایی توست كه برق امید در چشمان خستهام میدرخشد، و از خوشبختی تو است كه هوای پاك سعادت را در ریههایم احساس میكنم. واسلام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از شما ممنونم